زیــباتـریـن اشــــعـار

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۳ مطلب با موضوع «نجمه زارع» ثبت شده است

فضای خانه که از خنده های ما گرم است

چه عاشقانه نفس می کشم ! هوا گرم است

 

دوباره  دیده امت ، زل بزن به چشمانی

که از حرارت "من دیده ام تو را" گرم است

 

بگو دو مرتبه این را که : دوستت دارم

دلم هنوز به این جمله ی شما گرم است

 

بیا نگاه کنیم عشق را ... نترس ! خدا

هزار مشغله دارد ، سر خدا گرم است

 

من و تو اهل بهشتیم اگر چه می گویند

جهنم از هیجانات ما دو تا گرم است

 

به من نگاه کنی ، شعر تازه می گویم

که در نگاه تو بازار شعرها گرم است


نجمه زارع

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۸:۰۰

به یک پلک تو می‌بخشم تمام روز و شب‌ها را

که تسکین می‌دهد چشمت غم جانسوز تب‌ها را

 

بخوان! با لهجه‌ات حسّی عجیب و مشترک دارم

فضا را یک‌نفس پُر کن به هم نگذار لب‌ها را

 

به دست آور دل من را چه کارت با دلِ مردم!

تو واجب را به جا آور رها کن مستحب‌ها را


دلیلِ دل‌خوشی‌هایم! چه بُغرنج است دنیایم!

چرا باید چنین باشد؟... نمی‌فهمم سبب‌ها را

 

بیا این‌بار شعرم را به آداب تو می‌گویم

که دارم یاد می‌گیرم زبان با ادب‌ها را

 

نجمه زارع

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۷:۲۰

هر چه این احساس را در انزوا پنهان کند

می تواند از خودش تا کی مرا پنهان کند؟


عشق، قابیل است؛ قابیلی که سرگردان هنوز

کشته خود را نمی داند کجا پنهان کند!


در خودش، من را فرو خورده ست، می خواهد چه قدر

ماه را بیهوده پشت ابرها پنهان کند؟!


هرچه فریاد است از چشمان او خواهم شنید!

هر چه را او سعی دارد بی صدا پنهان کند...


آه!، مردی که دلش از سینه اش بیرون زده ست

حرف هایش را، نگاهش را، چرا پنهان کند؟!!


خسته هرگز نیستم، بگذار بعد از سال ها

باز من پیدا شوم، باز او مرا پنهان کند..."


نجمه زارع

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۳:۲۶