دیگر
پنجشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۳:۲۳ ب.ظ
درد من این روزها از جنس دردی دیگر است
کوچه ات بی من مسیر کوچه گردی دیگر است
راه آن راه است و کفش آن کفش و پا آن پا ولی –
رهنورد این بار اما رهنوردی دیگر است
فرق ما در " آنچه بودیم" است با " آنچه شدیم"
تو همان زن هستی و این مرد ‘ مردی دیگر است!
نقشه ی گنجی که من میخواستم پیش تو نیست!
ظاهرا در سینه ی دریانوردی دیگر است
چشمهایت را که بستی با خودم گفتم : جهان –
باز هم در آستان جنگ سردی دیگر است
در درونم جنگجویی از نفس افتاده ، باز -
با وجود این به دنبال نبردی دیگر است
وقت خوشحالی ندارم! زندگی من فقط –
داغ روی داغ و دردی روی دردی دیگر است
اصغر عظیمی مهر
۹۴/۰۲/۰۳