سست
جمعه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۸:۲۶ ب.ظ
فکر می کردم که از گنجشک ها کم نیستم
حال می بینم کــه حتـی قدر آن هم نیستم
دور شو از پیش چشمم گل فروش پیر، من
دیگر آن دیوانــه ی گل های مریــم نیستم
پا به جنگل می گذارم آهوان رم می کنند
از کــه می ترسید آهو ها من آدم نیستم
هر نسیمی می تواند شاخه ام را بشکند
بـادهــای هـرزه فهمیـدند محکــم نیـستـم
شبنمی سرمست بودم روی گلبرگی سپید
چشــم وا کـردم همیــن امــروز دیدم نیستم
سید ابوالفضل صمدی
۹۴/۰۲/۱۸