زیــباتـریـن اشــــعـار

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۳ مطلب با موضوع «سید علی صالحی» ثبت شده است



تو که می‌دانی ، همه ندانند ، لااقل تو که می‌دانی

من می‌توانم از طنین یکی ترانة ساده

گریه بچینم

من شاعرترینم


تو که می‌دانی ، همه ندانند ، لااقل تو که می‌دانی

من می‌توانم از اندامِ استعاره ، حتی

پیراهنی برای

بابونه و ارغنون بدوزم

من شاعرترینم


تو که می‌دانی ، همه ندانند ، لااقل تو که می‌دانی

من می‌توانم از آوای مبهم واژه

سطوری از دفاتر دریا بیاورم

من شاعرترینم


اما همه نمی‌دانند

اما زبان ستاره ، همین گفت‌وگوی کوچه و آدمی‌ست

اما زبان سادة ما ، همین تکلم یقین و یگانگی‌ست

مگر زلالی آب از برهنگی باران نیست ؟

تو که می‌دانی ، بیا کمی شبیه باران باشیم


سید علی صالحی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۱:۵۲



راستی هیچ می‌دانی من در غیبت پر سوال تو

چقدر ترانه سرودم

چقدر ستاره نشاندم

چقدر نامه نوشتم

که حتی یکی خط ساده هم به مقصد نرسید ؟

رسید ، اما وقتی

که دیگر هیچ کسی در خاموشی خانه

خواب بازآمدن مسافر خویش را نمی‌دید


سید علی صالحی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۱:۵۱


گاهی آنقدر بدم می آید

که حس میکنم باید رفت

باید از این جماعت پُرگو گریخت

واقعا می گویم

گاهی دلم می خواهد بگریزم از اینجا

حتی از اسمم ، از اشاره ، از حروف

ازاین جهانِ بی جهت که میا 

که مگو ، که مپرس

گاهی دلم می خواهد

بگذارم بروم بی هر چه آشنا

گوشه ی دوری گمنام

حوالی جایی بی اسم

بعد بی هیچ گذشته ای

به یاد نیارم از کجا آمده

کیستم

اینجا چه می کنم

بعد بی هیچ امروزی

به یاد نیاورم که فرقی هست

فاصله ای هست

فردایی هست

گاهی واقعا خیال می کنم

روی دست خدا مانده ام

خسته اش کرده ام

راهی نیست

باید چمدانم را ببندم

راه بیفتم بروم

ومی روم

اما به درگاه نرسیده از خود می پرسم

کجا ؟

کجا را دارم ، کجا بروم ؟


سید علی صالحی



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۱:۵۰