زیــباتـریـن اشــــعـار

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

گذران

پنجشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۱:۳۷ ب.ظ



تا به کی باید رفت 

از دیاری به دیار دیگر 

نتوانم ، نتوانم جستن 

هر زمان عشقی و یاری دیگر 

کاش ما آن دو پرستو بودیم 

که همه عمر سفر می کردیم 

از بهاری به بهاری دیگر

آه ، اکنون دیریست 

که فرو ریخته در من ، گویی ، 

تیره آواری از ابر گران 

چو می آمیزم ، با بوسهٔ تو 

روی لبهایم ، می پندارم 

می سپارد جان ، عطری گذران

آن چنان آلوده ست 

عشق غمناکم با بیم زوال 

که همه زندگیم می لرزد 

چون تو را می نگرم 

مثل این است که از پنجره ای 

تک درختم را ، سرشار از برگ ،

در تب زرد خزان می نگرم 

مثل این است که تصویری را 

روی جریان های مغشوش آب روان می نگرم


شب و روز 

شب و روز 

شب و روز


بگذار

که فراموش کنم .

تو چه هستی ، جز یک لحظه ، یک لحظه که چشمان مرا

می گشاید در 

برهوت آگاهی ؟


بگذار 

که فراموش کنم 


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۲/۰۳

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی